سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیشب گناهی کرده ام....

صفحه خانگی پارسی یار درباره

وقتش رسید

    نظر

تا جایی که میدانم و به یا د دارم ،حسرت هایم زیاد بوده ، حسرت تاب سواری با دل سیر ، حسرت محبت مادر، حسرت شاگرد اول بودن، حسرت دانشگاه خوب رفتن،حسرت دانستن،حسرت ..... حالا هم حسرت خلوت با خدا


درنگی چند ساله

همین دیروز بود که داشتم فرار میکردم،از هر چه نامش در کنار نام توست،از هر چه بوی تو را میدهد،از کسانی که از تو سخن میگویند،از سلطه تو و حکومت تو...

چه خیالی،چه خیالی،تو همه جا هستی،فرار از تو معنایی ندارد.تو از منی و من از تو،حتی اگر بمیرم بازگشتم به سوی توست.چه داستان غم انگیزی است.همیشگی است،تو همیشگی هستی،تو در همه تلاشهای پیدا و پنهان برای رشد هستی.تو را میتوان در برگ دید،او هم رشد میخواهد،کمال میخواهد،میگوید یا الله،الله میخواهد،لله میخواهد،له میخواهد،هو میخواهد.

تا دیروز فکر میکردم تو نیستی،تو بودی و من نبودم.تا دیروز گمان داشتم سختی هایم نشانه ای از طرف توست تا نشانم دهی من دور شده ام،هو نمیخواهم،آزرده میشدم و طلبکارانه میگفتم فراموشم کرده ای.

بازمیگردم در سایه امنت زندگی کنم.

 

«تاحب»