پیدای همیشه پیدا
میدانم وسعت تو به اندازه چشمانم نیست،که حتی در افق هایی دور هم از سایه ات خبری نیست ، چه وسعتی دارد این راه در مقابل بی کرانی عمرمان ، برای خودم میگریم ، برای فراموشی هایم ، کوچکی خدایم ، ضعف و بی اعتباری خدایم در مقابل اراده ام ،میگریم چرا که به خرد بودنم رسیده ام.
سخنانم نیش دارند ، به خاطر شکسته بودن دلم ببخش بر من _ثانیه های فراموشی ات را گم کرده ام
«تاحب»